داستان کوتاه کلاس درس ابوریحان
روزی ابوریحان درس به شاگردان می گفت که
خونریز و قاتلی پای به محل درس و بحث نهاد …
شاگردان با خشم به او می نگریستند
و در دل هزار دشنام به او می دادند که چرا مزاحم آموختن آنها شده است .
آن مرد رسوا روی به حکیم نموده چند سئوال ساده نمود و رفت …
فردای آن روز، شاعری مدیحه سرای دربار، پای به محل درس گذارده
تا سئوالی از حکیم بپرسد شاگردان به احترامش برخواستند
و او را مشایعت نموده تا به پای صندلی استاد برسد.
ادامه مطلب داستان کوتاه کلاس درس ابوریحان ...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد ( شنبه 91/6/25 :: ساعت 6:51 عصر )