داستان کوتاه طمع ماهی گیر
مردی بود که هر روز برای ماهی گیری به دریا میرفت.
یک روز کلاهش را باد برد و بر روی آب های دریا انداخت. مرد به آن سمت دریا رفت و کلاهش را برداشت و همان جا مشغول ماهی گیری شد.
یک ماهی صید کرد و به خانه برد. زنش ماهی را پخت هنگامی که مشغول خوردن بودند مرواریدی در شکم ماهی دیدند!!
روزها گذشت و مرد دوباره بر حسب اتفاق به آن قسمت دریا رفت، آن روز هم یک ماهی صید دوباره هنگام شام یک مروارید در شکم ماهی پیدا کرد، از فردای آن روز همیشه به ان قسمت دریا میرفت و هر روز یک ماهی یک مروارید.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد ( چهارشنبه 95/6/31 :: ساعت 9:20 صبح )